به لطف خدا یه چند روزی هست که توی شهر صحرایی ما بارون میباره.
این بارون غیر از اینکه هوا رو خیلی لطیف و ناز میکنه بسیار بسیار مناسب حال منه.
در فیلم X Men II یه دختری هست که مثلا پیتزافروشه منتهی در واقع یه شاهزاده خانم فضاییه و هروقت دلش میگیره و گریه میکنه از آسمون هم بارون میباره،این ایده ی نویشنده ی فیلمنامه به نظرم بسیار ایده ی قشنگی بوده.مخصوصن این روزها که من نمیدونم من بیشتر میبارم یا آسمون.
از بین آهنگ های عید مبارکی این آهنگ رو خیلی دوست دارم.
البته دلیل اش هم خیلی واضحه چون در شروعش میگه :"عیدت مبارک نازنین"
و از اونجایی که هزار الله اکبر من عید داشتم به چه سبزی! (سبز مایل به قهوه ای انی!!! ) از این تبریک عید خوشم میاد.
امروز داشتم فکر میکردم که شاید بهتر باشه اول سال نو رو قرار دادی برای خودم بذارم روز اول آوریل.یا شایدم 13 به در.
فکر میکنم مجبورم این روزهای گه زده شده ی شال جدید رو بذارم توی پوشه ی سال قبل و ببندمش،به هر حال از صمیم قلب آؤزو میکنم که 359 روز باقی مونده ی این سال خوب باشه.