۱۳۸۸/۰۷/۲۰

Soul Pain

I'm sad,better discribe is I'm upset.
My soul is raining.I feel sadness in all my heart,although today was a good day but I had hard time from mornin.

All of today was tenss & fight + shit news!
بر باعث و بانيش لعنت...
هنوز منتظر اون نامه ی نکبتی هستم. :((
الهی تموم سیستم اداری تنبل و بی خاصیت و آشغالی ایران درد و مرض بگیرن.
الهی اون کسی که این نامه ی من دستشه و تنبل بازی درمیاره و اینجوری اذیت میکنه جز جیگر بزنه،الهی درد بی درمون بگیره الهی اینقدر که من رو حرص دادن و اذیت کردن هزار برابرش حرص بخورن و اذیت بشن و مجددن "الهی کوفت بگیرن.
اونقدر حرص دارم و عصبانی ام که هیچ حدی براش نمیشه متصور شد.

۱۳۸۸/۰۷/۱۶

یک روز سخت

امروز از اون روزهایی بود که هی میدویی و بازم کارهات تموم نمیشه.
امروز یکی از روزهای سخت خدا بود.
دیشب که تا ساعت ۲ بیدار بودیم و صبح ساعت ۶ مراسم بچه مدرسه فرستادن به راه بود.بعد هم که جناب پسر از سرویس معظم شون جاموند و بردنش افتاد گردن باباش.

از اونور از صبح چند جا باید سرمیزدیم که زدیم و نتیجه اینکه الان خسته و کوفته و هلاکیم.
روز شلوغ و تاحدودی بی ثمری بود.
خدایا خواهش میکنم کمک کن که کارهایم روی غلتک بیوفته.
اگه بگم غلط کردم کمکم میکنی؟ آخه چیکار کنم دیگه؟کمک کن اینهمه به در بسته نخورم...

۱۳۸۸/۰۷/۱۴

نامه -کار اداری


یه نامه توی یکی از اداره جات دولتی ایران در شهر تهران تو خیابون توپ خونه روی یه میز،یا توی یه فایل یا حتی توی یه پوشه داره باد میخوره و تو روزها و هفته ها و چند ماه هست که منتظری که به دستت برسه...
یه نامه که تو به خاطر صادر شدنش خودت و فک و فامیل ات رو چندین روزه که به آب و آتیش زدی و قرار بود که مثلا ۲ ماه قبل به دستت برسه ،منتهی هنوز نرسیده،توی یکی از اداره جات دولتی ایران در شهر تهران تو خیابون توپ خونه روی یه میز،یا توی یه فایل یا حتی توی یه پوشه داره باد میخوره...
یه نامه که فقط برای پیگیری اش ! یک ماه تمومه داری "هرروز" به انواع و اقسام اداره جات دولتی از خاج از ایران ،زنگ میزنی و خواهش تمنا میکنی و شدیدن بهش نیاز داری، هنوز به دستت نرسیده بلکه توی یکی از اداره جات دولتی ایران در شهر تهران تو خیابون توپ خونه روی یه میز،یا توی یه فایل یا حتی توی یه پوشه داره باد میخوره...
و تو یه ورق مهم از زندگی ات به خاطر اون نامه ورق نمیتونه بخوره...
کل وجودم خشمه.
کل وجودم بغضه و با خودم فکر میکنم که خدایا لااقل تو کمک کن.
خسته ام.
از این سیستم به گل نشسته و آدمهای کپک زده ی نفهم خسته ام.
حال بهم میخوره از آدمی که "میفهمه" در آتشم و به جای اینکه آب بریزه ب آتش درونم "نفت" میپاشه به سرتاپای روحم.
خدایا،نه کاری ازم برمیاد و نه دستم به جایی میرسه.خودت کارم رو درست کن.خدایا...من تنها راهی که میشناسم کمک خواستن از توئه...کمکم کن...
آمین

برام دعا کنید....