۱۳۸۵/۰۲/۱۹

دیروز

دیروز تموم روز دچار رخوت و کسلی و بی حوصلگی بودم.
تموم روز!
همسر جانم شارژر موبایلش رو در مملکت کفر جا گذاشته و الان موبایل من رو تصرف کرده !اونهم از نوع تصرف عدوانی!
هرچی بهش میگم بابا جون برو یه شارژر برای موبایلت بخر شاید مادر من به موبایلم زنگ بزنه ،اونوقت نگران میشه ها!
کو گوش شنوا؟میگه مامانت زیاد زنگ بزنه تو جواب ندی نگران نمیشه که،به موبایل من زنگ میزنه و منم بهش میگم جریان از چه قراره .
خلاصه که فعلا موبایل بی موبایل!
فکر کنم در راستای حذف وبلاگ و قهر دوستان ،این تصاحب موبایل هم جزئی از برنامه کائنات باشه برای گرفتن بیش از پیش حال بنده!
۲روزه شدم مثل ارواح سرگردان فیلمهای در پیت!!!
دیشب خواب فیلم "آرزوهای بزرگ" رو میدیدم(فکر کنم اشتباه شده بود !!بهتر بود خواب فیلم برباد رفته رو میدیدم مخصوصا همون صحنه ای که رت باتلر میذاره میره ) خونه خانم هویشام رفته بودم مهمونی (فکر کنم تاثیر وبلاگ و وبلاگ بازی و دوستای گل وبلاگی ام باشه )!!!